آغوش خدا

ساخت وبلاگ

من روی سوی او میکنم

آنان روزها همچون چوپان مهربانی که مواظب گوسفندان خود هست به سایه می‌نگرند 

و منتظر آمدن شب هستند

و همان گونه که پرندگان هنگام غروب با شور و شوق عازم آشیانه خود می‌گردند

اینان هم با همین حال به استقبال غروب خورشید می‌روند

پس آنگاه که شب فرا رسید

و تاریکی همه جا را فرا گرفت

و فرش‌ها پهن 

و همه گرد هم جمع شدند 

و هر دوستی با دوست خود خلوت نمود 

اینان در برابر من به پای می‌ایستند 

و صورتهای خود را بر خاک می‌نهند

و با تلاوت آیات قرآن به مناجات و گفتگوی با من برمی‌خیزند

و نعمتهای مرا سپاس می‌گویند. 

پس آنان را می‌بینی که گاه گریه می‌کنند

و گاه شیون سر می‌دهند

گاه آه می‌کشند

و گاه از معاصی و گناهان شکوه می‌کنند

گاه ایستاده 

و گاه نشسته!

و گاهی در حال رکوع

و گاه در سجده هستند

و آنچه را که به خاطر من تحمل آن می‌کنند

[ همه را می‌بینم ]

و شکوه‌هائی که از محبت من بر لب دارند می‌شنوم.

اولین چیزی که به آنها عطا کنم سه چیز است:

یکی اینکه نور خودم را در دلهای آنها بیفکنم 

در نتیجه همانگونه که من از آنها آگاهم، آنها نیز از من با خبر خواهند بود

دوم اینکه اگر آسمانها و زمینها و آنچه را که در این میان هستند در میزان آنها ببینم 

باز آن را کم خواهم دانست!

سوم [ رو سوی آنها می‌کنم ]

و آیا اگر کسی من رو سوی او آورم، احدی می‌تواند بداند که چه به او عطا خواهم نمود؟

(اسرار الطلوة، حاج میرزا ملکی تبریزی، ص 455).

حـریم آســــــمانی...
ما را در سایت حـریم آســــــمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6harimeasemanie بازدید : 16 تاريخ : جمعه 1 ارديبهشت 1396 ساعت: 3:38