بی خیر وبرکت
صفحه اصلی
آرشيو مطالب
عناوین مطالب
تماس با من
پروفايل
آخرین مطالب
ففروا الی الله
تصمیم
مراببرونیاور
تناقض
بگذار شادباشم
حرف بی حرف
دزد یا حاکم
همسری که کودک است
یه مسیر جدید
برس ای عشق به دادم
امکانات وب
بی خیر وبرکت
یک روز دختر بی حجابی آمد توی مغازه،
خانواده اش از آن شاه دوست های درجه یک بودند.
محمود گفت: ما با شما معامله نمی کنیم،
پرسید: چرا؟ گفت: چون پول شما خیر و برکت نداره.
دختر با عصبانیت گفت: حسابت رو می رسم ها!
محمود هم خیلی محکم گفت: هر غلطی می خواهی بکنی، بکن.
تمام آن روز نگران بودیم که نکند مامورهای کلانتری بیایند محمود را ببرند؛
آخر شب دیدیم در می زنند. همان دختر بود، منتهی با پدرش.
محمود گفت: ما اختیار مالمان را داریم، نمی خواهیم بفروشیم.
حرفش تمام نشده بود که دختر با یک سیلی زد توی گوش محمود.
خواست جواب گستاخی او را بدهد که پدرم نگذاشت؛ آخر اگر پای مامورین به آن جا باز می شد،
برایمان خیلی گران تمام می شد؛ توی خانه نوار، اعلامیه و رساله امام داشتیم.
بعد از این موضوع محمود هیچ وقت به آن ها جنس نفروخت.
شهید محمود کاوه
http://sangarekhaki.blog.ir/
حـریم آســــــمانی...
ما را در سایت حـریم آســــــمانی دنبال می کنید
برچسب :
نویسنده : 6harimeasemanie
بازدید : 25
تاريخ : جمعه 27 اسفند 1395 ساعت: 13:26
آرشیو مطالب
دی 1395
بهمن 1395
اسفند 1395
آذر 1395
بهمن 1396
فروردين 1396
ارديبهشت 1396
خرداد 1396
تير 1396
مرداد 1396
شهريور 1396
مهر 1396
آبان 1396
دی 1397
بهمن 1397
فروردين 1397
آذر 1397
فروردين 1398
پيوندهای روزانه
چت روم
ماه تابان
ساخت وبلاگ
فرش سجاده ای
وکیل ملکی
آرشیو لینکها
لینک دوستان
کرم سفید کننده وا
دانلود آهنگ جدید
خرید گوشی
فرش کاشان
بازار اجتماعی رایج
خرید لایسنس نود 32
هاست ایمیل
دانلود آهنگ جدید
خرید بانه
اکانت اسپاتیفای
ایران جابینو
خرید بک لینک
کلاه کاسکت
موزیک باران
نمایندگی شیائومی مشهد
مشاوره حقوقی تلفنی با وکیل
کرم سفید کننده واژن
دانلود فیلم
آرشیو مطالب
فرش مسجد
دعا
رنگ مو
شارژ
خبرنامه